اینهارا من بلد نبودم
عشق تو مرا آموخت تا اجبار کنم زبانم را.
تا بلکه تو لحظه ای خوشت آید.
لحظه ایی لبخند رو لبت امیدوارم کند.
امیدوار از اینکه مال من میمانی.
تا بر ترسم غلبه کنم
ترس نداشتنت.
چون این ترس همان زهریست که بر قلبم اثر دارد.
قلبم را خشک میکند از ضربان.!
تو ,کنم ,لحظه ,قلبم ,غلبه ,نداشتنت ,نداشتنت چون ,ترس نداشتنت ,چون این ,این ترس ,همان زهریست
درباره این سایت